زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت
شاعر : محمود ژولیده
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : غزل
یا عـلی بنـشـیـن کـنـارم، یـاریِ آلام کن سـیـنۀ سنگـین من را با حسین آرام کن
غصهها دارم به سینه، دردها دارم به دل با حسن تسکین دلم را زین همه آلام کن
دخـترم را بعدِ من داغِ فـراوان میرسد یـاریِ تـنهـا طرفـدارت در این ایـام کن
محسنت را میکشند و همسرت را میزنند صبر کن، با تیغِ صبرت نصرتِ اسلام کن
ریسمان بستـند بر دستت اگر نامردمان خویش را با غربت و مظلومیت همگام کن
چونکه دیدی، دشمنان صحبت ز بیعت میکنند بـا قـیـامِ فـاطـمـه اسـلام را اکــرام کـن
چون که دیدی، فاطمه صحبت ز نفرین میکند قـلـب او را با فَـرازی از اَذان آرام کـن
چونکه دیدی، دینِ حق باقی بماند با سکوت زود بر خـانه نـشـینیِّ خـودت اقـدام کن
آری از روز غدیر این نقشهها مشهود بود لیک با تـدبــیر، اهل فـتـنه را ناکـام کن
غیرِ زهـرا و یتـیـمـانم نـداری هیچ یار بعد از این، پرهیز حتی از همه اَقوام کن
غاصبین دین، بر من تهمتِ هذیان زنند بعدها با خـطبهات، تبـیـینِ این اِبهام کن
ناریـان را از کـنار بـسترِ من دور ساز نوریان را همنشینِ من در این فرجام کن
روح و ریحان مرا بنشان کـنارم یاعلی با شمـیمِ او مرا سوی جـنان اعـزام كن
عَن قَریب اهل نفاق، آتش به بیتت میکِشند لاجرَم یاسِ کبودت را برون از دام کن
میرود این شعـلهها تا خیمههای کربلا گـریه از حـالا بـرای غـارتِ ایـتـام کن
میزند بر نیزهها، رأس حسینم را سنان تا ابـد لعـنت بر آن جـلادِ خـونآشام کن
|